اهمیت بزنگاه های تاریخی در سرنوشت ملت ها
مهمترین تحقیق و مطالعه این حوزه، کتاب “چرا ملت ها شکست می خورند؛ ریشه های فقر و غنا”، اثر: دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون، برندگان نوبل اقتصاد 2024، می باشد که حاوی درس های تاریخی و نهادی بسیار آموزنده ای برای توسعه و بهروزی یا عقب ماندگی و شکست می باشد.
از آنجایی که هدف اصلی تحلیل های نهادی، تبیین واقعیاتعینی در عرصه نهادها و ترتیبات نهادی موجود جوامع می باشد، بنابراین گستره وسیعی از حوزه های مختلف؛ اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و… را بررسی و تبیین می نماید. با توجه به تحولات و وقایع اخیر در عرصه های بین المللی و منطقه ای که در حقیقت یک برهه و نقطه عطف تاریخی به شمار می رود، اهمیت تبیین موضوعات مطرح به ویژه تصمیمات و تعاملات جدید در چارچوب مذاکره، توافق و همکاری ها راهبردی، مبتنی بر ساختارهای علمی، لازم و البته برای سیاست گذاران و تصمیم گیران، سازنده به نظر می رسد. برهمین اساس، بخشی از فصل چهارم کتاب فوق الذکر، با هدف روشنگری علمی و توسعه ای به شرح زیر ارائه می شود.
برهه های سرنوشت ساز: وزن تاریخ
«یک برهه زمانی سرنوشت ساز، شمشیر دولبه است که می تواند سبب چرخشی سریع در خط سیر یک ملت شود. درک آن که تاریخ و برهه های سرنوشت ساز چگونه مسیر نهادهای اقتصادی و سیاسی را شکل می دهند، مارا قادر می سازد تا نظریه کامل تری در مورد ریشه های فقر و غنا بدست آوریم.
مسیرهای متنافری که جوامع انگلستان، فرانسه و اسپانیا در قرن هفدهم پیمودند، اهمیت برهم کنش تفاوت های نهادی کوچک را در برهه های زمانی سرنوشت ساز روشن می کند. در این برهه ها، یک واقعه عمده تاریخی یا به هم پیوستن چندین عامل، توازن موجود در قدرت سیاسی و اقتصادی یک کشور را مختل می کند. این وقایع می توانند تنها یک کشور را تحت تاثیر قرار دهند، به صورتی که مرگ مائو در 1976 یک برهه سرنوشت ساز را در درجه اول برای چین کمونیست به وجود آورد. با این حال مقاطع زمانی حساس معمولاً یک مجموعه بزرگ از جوامع را متاثر می کنند؛ فرآیندی که در خلال آن مثلاً استعمار و سپس استعمارزدایی بیشتر جهان را تحت تاثیر خود قرار داد.
این برهه های سرنوشت ساز تاریخی به این دلیل اهمیت دارند که هم افزایی میان نهادهای سیاسی و اقتصادی استثماری(الیگارشی و رانتی در عصر کنونی) و پشتیبانی این نهادها از یکدیگر، موانعی نیرومند در برابر بهبودهای تدریجی محسوب می شوند. تداوم این حلقه بسته، یک دور باطل بوجود می آورد. آنهایی که از حفظ وضع موجود منتفع می شوند، ثروتمند و دارای سازماندهی خوبی هستند؛ بنابراین قادرند به نحوی موثر با تغییرات اساسی که امتیازات اقتصادی و سیاسی شان را ازبین خواهد برد، مبارزه کنند.
زمانی که تاریخ به نقطه عطف خود می رسد، برخی تفاوت های کوچک اهمیت می یابند؛ آنها اختلاف های نهادی اولیه ای هستند که به بروز واکنش های بسیار متفاوت در برابر اقتضائات این نقاط عطف منجر می شوند. دلیل آن که تنوع نسبتاً ناچیز در انگلستان، فرانسه و اسپانیا قرن هفدهم به افتادن در مسیرهای توسعه اساساً متفاوتی انجامید، همین امر است. تمامی این مسیرها در اثر نقطه عطفی شکل گرفتند که فرصت های اقتصادی ناشی از داد و ستد با آن سوی اقیانوس اطلس را برای اروپائیان ایجاد کرد.
تفاوت های نهادی کوچک در برهه های تاریخی سرنوشت ساز اهمیت فراوان پیدا می کنند، چه رسد به تفاوت های بزرگ که در این برهه ها طبعاً به شکل گیری الگوهای واگراتری منجر می شوند.
الگوهای کاملاً متنافر توسعه اقتصادی در جای جای جهان، وابستگی کامل به تعاملی دارند که میان برهه های سرنوشت ساز تاریخی و گذار نهادی صورت گرفته است. نهادهای اقتصادی و سیاسی موجود- که طی یک فرآیند طولانی گذار نهادی شکل گرفته اند و برخی حاصل واکنش های متفاوت به نقاط عطف قبلی هستند- پایه ای را می سازند که تحولات آتی بر اساس آنها شکل خواهد گرفت. مرگ سیاه (طاعون) و گسترش تجارت در سال های بعد از 1600 میلادی، هردو نقاط عطف عمده ای برای قدرت های اروپایی بودند و در تعامل با نهادهای اولیه متفاوت، به یک واگرایی شدید دامن زدند. چون شرق و غرب اروپا در قرن چهاردهم (به سبب شیوع طاعون) شروع به واگرایی کرده بودند، فرصت های جدید اقتصادی قرون 17، 18 و 19 نیز نتایج ضمنی متفاوتی برای این دو بخش از اروپا در برداشت.
شکست امروز ملت ها، عمیقاً تحت تاثیر تاریخ نهادی آن ها قراردارد، که اگر کشورها می توانستند نقاط عطف تاریخی (برهه های سرنوشت ساز تاریخی) را غنیمت بشمارند، در راستای اصلاح نهادهایشان با آغاز مسیری به سوی بهروزی اقتصادی بیشتر، قالب های موجود را بشکنند.
معمولاً برای اینکه کشوری به سوی نهادهای فراگیرتر {در چرخه تکاملی} گام بردارد، به کنشی متقابل میان عوامل گوناگون و به خصوص ترکیبی از یک بزنگاه تاریخی همراه با ائتلافی گسترده از آنان که برای اصلاح در تکاپو هستند، {همراه با} وجود نهادهای مساعد نیاز دارد. علاوه بر این ها، حدودی از خوش اقبالی نیز حیاتی است، زیرا تاریخ همواره برگ های خود را به شیوه ای نامقدر می گشاید.»
سخن آخر
جامعه امروز ایران، در تمام ابعاد وجودی خود، آماده و پذیرای توسعه ظرفیت های متنوع و متعددی است که می تواند پیشرفت مادی و معنوی را در تمامی حوزه ها به همراه آورد. از این منظر ما در یک بزنگاه تاریخی و برهه سرنوشت ساز تاریخ معاصرمان قرار داریم. همگرایی و تقارن این بزنگاه تاریخی درونی با تحولات و بزنگاه های بیرونی (منطقه ای و بین المللی)، می تواند نقطه عطف سرنوشت ملت ایران را رقم بزند.
۲۲۳۲۲۳
بدون نظر! اولین نفر باشید